تفسیر تطبیقی سوره مبارکه تحریم
مقدمه
سوره مبارک تحریم از سور مدنی است و دارای 12 آیه و سه سیاق می باشد.
در این سوره، سخن با پیامبر اکرم)ص(، درباره ی قسمی که یاد کرده بودند آغاز می شود و بلافاصله به بیان سرّیّ که رسول خدا)ص( با یکی از همسران خود مطرح کردند، می پردازد و همین موضوع را آغاز مباحثی طولانی قرار می دهد؛ مباحثی که به ظاهر پراکنده اند و ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما با تأمل در می یابیم که همه آن ها بر یک محور طراحی شده اند. برای روشن شدن بحث، ابتدا موضوعاتی را که در این سوره مورد توجه قرار گرفته اند، به تفکیک می آوریم و سپس به تفسیر سوره می پردازیم.
موضوعات سوره ی تحریم
آیه اول )طرح مسأله ی قسم پیامبراکرم)ص((:
اشاره به این مطلب که رسول اکرم)ص(، به خاطر همسرانش، امر حلالی را بر نفس خود حرام نموده است.
آیه دوم )گشودن سوگند(
راهنمایی پیامبر )ص( به اینکه خدا راهی برای باز کردن سوگند قرار داده است.
آیه سوم )بیان رازگویی رسول اکرم)ص((:
- مطرح نمودن رازی با یک تن از همسران خود .
- افشای آن راز توسط همان همسر.
- آگاه شدن پیامبر اکرم)ص( از افشای راز.
- معرفی و تشریح برخی از امور مربوط به راز.
- اعلام رسول اکرم)ص( بر دریافت حقایق از ناحیه ی خدای رحمان.
آیه چهارم )دعوت قرآن کریم به توبه:(
- دو تن از همسران رسول خدا)ص( به توبه دعوت می شوند.
- به آن ها اعلام می شود که دل های شما به انحراف رفته است )و لازم است توبه کنید.(
- به همکاری آن دو با یکدیگر علیه پیامبر اکرم)ص( و پشتیبانی آن ها از هم اشاره می شود.
- حمایت از رسول خدا)ص(، در صورت ادامه ی پشتیبانی آن دو از یکدیگر، توسط خدا و جبرئیل، و شایسته ترین فرد مؤمنین و فرشتگان اعلام می شود.
آیه پنجم )برخورد قرآن کریم:(
تهدید به طلاق آن همسران و تبدیل به همسرانی بهتر توسط پروردگار بزرگ.
در پنج آیه ی فوق، موضوعاتی مطرح شده اند که با اندکی دقت، ارتباط آن ها و پی گیری مطلبی واحد در این آیات، روشن می شود. ولی کشف این ارتباط در آیات بعد دقت بیشتری می طلبد، زیرا بر حسب ظاهر بحث عوض شده و موضوع جدیدی، بدون ارتباط با قبل، به شکل زیر مطرح شده است:
آیه ششم دستور به مؤمنان که خویشتن و اهلشان را از آتش جهنم نگه دارند.
آیه هفتم
اعلام بی فایده بودن عذرخواهی در قیامت )در خطاب به کفار.( آیه هشتم
خطاب مجدد به مؤمنان و فراخواندن آن ها به توبه، آن هم توبه ی نصوح.
سودمند بودن همراهی و هم خطی با رسول اکرم)ص( در قیامت.
آیه نهم
خطاب به رسول اکرم)ص( در سخت گیری نسبت به کفار و منافقین و وعده ی جهنم برای منافقین.
آیه دهم
بیان دو نمونه از زنان کافر به صورت زیر:
الف( همسر دو تن از پیامبران الهی به راه کفر و ناسپاسی و خیانت- سیاسی- نسبت به همسران خود رفتند.
ب( آن دو تن جهنمی شدند )با این که همسر پیامبر بودند.(
ج( خداوند آن دو را به عنوان دو نمونه برای روشنگری در امت اسلامی قرار داده است.
آیات یازدهم و دوازدهم
- 18. بیان دو نمونه از زنان مؤمن به صورت ذیل:
الف( دو تن از بانوان در امت های گذشته یک نفر همسر طاغوت و دیگری بدون همسر به مقام بلندی دست یافتند.
ب( آن دو تن مورد عنایت ویژه ی پروردگار قرار گرفتند.
ج( خداوند آن دو را به عنوان نمونه هایی برای امت اسلامی معرفی فرموده است.
سخن ما این است همه ی موضوع های فوق که در این سوره ی مبارکه مطرح شده اند، تماماً بر یک محورند و همه ی آن ها از جریانی سخن می گویند که:
اولاً، به امت اسلامی مربوط است؛ زیرا که پیامبر و اهل ایمان همه مورد خطاب قرار می گیرند .
ثانیا، جریان مذکور رو به سوی خطا دارد و خطر آفرین است و به همین خاطر، پروردگار در مورد آن به امت اسلاًمی و مؤمنان هشدار می دهد .
ثالثاً، این جریان از بیت خود پیامبر اکرم)ص( ریشه می گیرد. به عبارت دیگر، به دو تن از همسران آن حضرت در این ماجرا اشاره شده است. )میرباقری، سیدمحسن، ارتباط آیات در قران کریم با نگاهی به سوره تحریم ؛ مجله پژوهش دینی شماره 7( بررسی شأن نزول های سوره تحریم:
شأن نزول های سورة تحریم به آیات 1 تا 5 این سوره مربوط می شوند. در منابع روایی و تفسیری، دوازده روایت به عنوان شأن نزول سوره تحریم نقل شده است. این روایات به دلیل تنوع و تعارض درونی و بیرونی آنها، از پرچالشترین روایات سبب نزول هستند. دو شأن نزول آن از بقیه مشهورتر است، اما هیچ یک از این شأن نزول ها برای آنکه سبب نزول سوره تحریم باشند، شایستگی ندارند.
1. جریان عسل خوردن پیامبر
عایشه می گوید: رسول خدا نزد زینب بنت جحش شربت عسل می نوشید و توقّفّ وى نزد او زیاد شده بود .من و حفصه با هم هماهنگ کردیم که هرگاه پیامبر از خانه زینب نزد یکی از ما آمد، به او بگوییم :دهانت بوی مغافیر که گیاهی بدبوست می دهد تا دیگر برای خوردن عسل نزد زینب نرود .پیامبر با شنیدن این سخن، سوگند خورد که دیگر نزد زینب نرود و از عایشه خواست این مطلب را برای کسی بازگو نکند. )سیوطی، الدر المنثور، 69 /239 و بخاری، 6/68– 6(
این ماجرا در منابع دیگر با اندکی تفاوت در بازیگران جریان، چنین نقل شده است :
الف: خوردن عسل در خانۀ سوده در غیر نوبتش و توطئه چینی عایشه و حفصه علیه او.
ب: خوردن عسل در خانۀ حفصه و توطئه چینی عایشه، سوده و صفیه علیه حفصه .
ج: خوردنعسلدرخانۀامسلمهوتوطئه چینیعایشهعلیه ام سلمه
)سیوطی، الدر المنثور، 6/239 و قسطلانی 8/140(
این روایت به دلایل زیر با سیاق و محتوای سوره هماهنگ نیست:
- 1. اینکه پیامبر اکرم پس از فاش شدن راز، چه چیزی را به فاش کنندة راز گفت و چه چیزی را نگفت، مشخص نشده است .بدین سبب این شأن نزول با عبارت «عرّّف بعضه و اعرض عن بعض» سازگار نیست؛ مگر اینکه گفته شود که این قسمتی از ماجرا بوده است) .عابدینی، 38 ؛ طباطبایی ،19/567( 2. آیا افشای تحریم عسل بر خود از سوی پیامبر آنقدر مهم بوده که خداوند ترتیب سپاه دهد و فرشتگان و صالح مؤمنان را به صف کند و خود نیز با آنها علیه آن دو پشتیبان پیامبر باشد؟!
)عسکری، 4/93(
- آیۀ دهم برای هشدار به زنان پیامبر، داستان خیانت زن لوط و نوح را بیان می کند تا نشان دهد سرانجام خیانت به رسول خدا چیست .خیانت همسر لوط این بود که با دشمنان آن پیامبر همکارى می کرد و اسرار خانۀ او را به دشمن می سپرد .همسر نوح نیز چنین بود .تناسب این داستان با داستان افشاى اسرار خانه پیامبر ایجاب می کند که خیانت همسران پیامبر نیز از همین قبیل باشد . )مکارم ،24/301( در حالی که داستان تحریم عسل، مسأله را در حد یک حسادت زنانه پایین آورده است.
- این روایت مشتمل بر نکاتی است که با عقل سلیم و شأن رسول خدا سازگار نیست .از جمله اینکه:
- پیامبر تحت تأثیر جوسازی حفصه و عایشه قرار بگیرد و باور کند که با خوردن اندکی عسل، بوی مغافیر گرفته و خوردن عسل را بر خود حرام کند که با عقل و درایت پیامبر سازگار نیست.
- در این روایت پیامبر برای جلب رضایت عایشه و جلوگیری از بوی بد دهان، سوگند می خورد که دیگر نزد زینب نرود و از عایشه خواست این مطلب را برای کسی بازگو نکند .اینکه پیامبر به خاطر رضایت یک همسر به دیگری ظلم کند و حقوق همسری او را نادیده بگیرد، امری حرام و خلاف شأن یک مسلمان عادی است، چه رسد به پیامبر خدا!
چگونهپیامبرمتوجهنبودکهعسلبویزنندهنداردتاآنرابرخودحرامنکند؟
آیا حس بویایی نداشت و تا این حد غافل بود که آن نیرنگ ساده بر او پوشیده بماند؟ این چیزی است که هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد. )عسکری، 4/86-87(
- 2
. داستان ماریه
شأن نزول دیگر سورة تحریم به داستان ماریه و حسادت عایشه و حفصه به او برمی گردد .این داستان چنین گزارش شده است :روزى حفصه به خانه پدرش عمر رفت .رسول خدا وقتى خانه را از حفصه خالى دید، فرستاد کنیزش بیاید و با کنیزش در خانه حفصه بود .اتفاق ااًآنروز،روزىبودکهبایدرسولخدابهخانه
عایشه می رفت .عایشه آن جناب را با کنیزش در خانه حفصه یافت .منتظر شد تا بیرون بیاید و سخت دچار غیرت شده بود .رسول خدا کنیزش را بیرون کرد و حفصه وارد خانه شد و گفت :من فهمیدم که چه کسى با تو بود .به خدا سوگند تو با من بدى می کنى .رسول خدا فرمود :به خدا سوگند راضی ات می کنم و من نزد تو سرّّى می سپارم، ولی آن را حفظ کن .پرسید :آن سرّ چیست؟ فرمود :آن، این است که به خاطر رضایت تو، این کنیزم بر من حرام باشد و تو شاهد آن باش .حفصه چون این را شنید، نزد عایشه رفت و سرّ رسول خدا را نزد او فاش ساخت و مژده اش داد که رسول خدا کنیز خود را بر خود حرام کرد .همین که حفصه این عمل خلاف را انجام داد، خداى تعالى پیامبر گرامی اش را بر آن واقف ساخت! ) سیوطی، الدرالمنثور، 6/241(
این روایت نیز مانند داستان زینب با سیاق و محتوای سوره هماهنگ نیست و نمی تواند سبب نزول این سوره باشد؛ زیرا همانند آن داستان نه با عبارت «عرّّف بعضه و اعرض عن بعض» سازگار است، نه با لشکرکشی خدا علیه افشاکنندگان سرّ منطبق است، و نه تناسبی با داستان خیانت زن لوط و نوح دارد.
همچنین این روایت نیز مشتمل بر نکاتی است که با عقل سلیم و شأن رسول خدا سازگار نیست.
- 3
. داستان خلافت عمر و ابوبکر
برخی منابع تاریخی و تفسیری، تتمه ای برای روایت ماریه نقل کرده، گفته اند: سرّّی را که پیامبر به حفصه گفته بود، مربوط به مسأله خلافت بوده است .بدین ترتیب که پس از اعتراض حفصه، پیامبر به او می گوید :ازاینبهبعدماریهرابر خودحرامکردهاموبااوخلوتنخواهمکردودرعینحال،رازىپنهانىرابراى
تو خواهم گفت که اگر آن را افشا کنى، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر تو باد. حفصه گفت :یا رسول اللّّه !آن راز پنهانى چیست؟ پیامبر فرمود :ابوبکر بعد از من خلافت را به دست خواهد گرفت و سپس بعد از او، پدرت عمر به خلافت خواهد رسید .حفصه گفت :یا رسول اللّهّ !چه کسى این خبر را به تو داده است؟ پیامبر فرمود :خداوند این خبر را به من داده است .حفصه موضوع راز پنهانى را در همان روز به عایشه گفت و عایشه نیز آن را به پدرش ابوبکر گفت و ابوبکر هم آن را به عمر خبر داد.
)حسینی استرآبادی، 673 و قمی 2/375(
از جهت محتوایی نیز این بخش از روایت که مربوط به مسألۀ خلافت است، با مشکلاتی مواجه است .علامه تستری این روایت را از قمی نقل می کند و در توضیح آن می آورد که این روایت مانند دیگر روایات جعلی است که از پیامبر دربارة حکومت و خلافت بنی امیه رسیده است .چنانچه این حکومت برحق و بجا بود، پیامبر می بایست آن را آشکار می ساخت، نه اینکه بر حفصه یا عایشه شرط کند که آن را پوشیده بدارند. )تستری،
)297-298
- داستان هبه
در تفسیر ابن ابی حاتم دربارة جریان نزول آیه نخست سوره تحریم آمده است:
این روایت ماجرای زنی را گزارش می کند که خودش را به پیامبر هبه کرد، ولی پیامبر او را نپذیرفت.
بسیاری از مفسران این داستان را غریب دانسته و از این جهت آن را تضعیف کرده اند. )ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم ،4/413(
- جریان تحریم همه زنان پیامبر
در برخی از کتب مشهور حدیث نظیر بخارى، مسلم و ترمذى، از ابن عباسِ نقل شده که گفت من همواره حریص بودم از عمر جریان دو نفر از همسران رسول خدا را که آیه إإِنْنْ تَتُُوبا إلََى اللََّّه فَقََد صغَتَ قُلُُوب کمُا دربارة آنان نازل شده، بپرسم .تا آنکه سالى عمر به حج رفت، من نیز با او حج کردم .در بین راه ازِ عمر پرسیدم :اى امیرالمؤمنین !آن دو زن از زنان رسول خدا که خداى تعالى درباره شان فرموده إإِنْنْ تَتُُوبا إلَىَ اللََّّه فَقََد صغَتَ قُلُُوبکُما ، کیانند؟ گفت :این از تو عجب است اى ابن عباس !آن دو زن عایشه و حفصه بودند .آن گاه شروع کرد این روایت بسیار مفصل است و خلاصه اش چنین بود .«جریانشانرابرایمنقلکرد کهپیامبربهخاطررفتارنادرستایندونفر،مدتیازهمهزنانشکناره گیری کردند.
(بخاری ،7/36 و نووی ،10/90 و ترمذی ،5/48) علامه عسکری در بررسی این روایت می گوید:
روایت عمر با داستان این آیات سازگار نمی باشد؛ چرا که روایت عمر درباره همه زنان پیامبر است، ولی در این آیات، مخاطب تنها دو تن از زنان پیامبر می باشند .
(عسکری ،4/108)
علامه طباطبایی همچون علامه عسکری این روایت را نپذیرفته و آن را این گونه نقد می کند که روایت عمر بن خطاب به چند طریق نقل شده و در روایات او اسمی از این ماجرا برده نشده است و هیچ سخنی دربارة اینکه سرّّی که رسول خدا به بعضی از همسرانش سپرده بود چه بوده است، ندارد و نیز در آن نیامده که آنچه افشا کرد، چه بوده و آنچه از افشایش اعراض فرمود، چه بوده است. بااینکهمهم،بهدستآوردناینمعانیاست.
(طباطبایی ،4/108)
جمع بندی روایات و تحلیل آیات
با توجه به شواهد و قراینی که ذکر خواهد شد، به نظر می رسد همه این روایات بیانگر فضای نزول سوره است و نشان می دهد که گروهی از مسلمانان سست ایمان به پیروی از منافقان، از دستورات پیامبر سرپیچی کرده و برای تضعیف جایگاه اجتماعی پیامبر، توطئه های متعددی را طراحی کرده بودند. توطئه گران موفق شده بودند به خانه پیامبر هم نفوذ کرده و دو تن از همسران ایشان را با خود همراه کنند و توسط آنها، از برخی اسرار خانه پیامبر نیز مطلع شوند .در این شرایط سوره مبارکه تحریم نازل شده و به زنان پیامبر اخطار می دهد که دست از خیانت به رسول خدا برداشته، از کار خود توبه کنند. با بررسی روایات واردشده متوجه می شویم که هیچ یک از این روایات نمی توانند سبب نزول سوره تحریم باشند، بلکه مجموع آنها بیانگر فضای نزول سوره است. سوره تحریم حدوداً در سال هشتم هجرت نازل شده است .با بررسی محتوای سوره هایی که نزول آنها مقارن با نزول این سوره است، متوجه می شویم که در کنار جریان نفاق، جریانی دیگر در میان مسلمانان به وجود آمده بود که برای تضعیف جایگاه اجتماعی پیامبر تلاش می کرد .روایات شأن نزول سوره تحریم نشان می دهد جریان توطئه به درون خانه پیامبر نیز نفوذ کرده بود و برخی از همسران پیامبر با این جریان همدست شده بودند، تا آنجا که اسرار خانه ایشان را نزد سردمداران نفاق فاش می کردند. )خامه گر، محمد، سلمان زاده، محمد، نقد و ارزیابی روایات شأن نزول سوره تحریم، مجله پژوهشهای قرآنی، شماره 1، بهار 1392(
بررسی آیات )1 تا 5(:
یََا أَیهَُّاَ النَّبیُِّ لِمَ تُحَرِّمُ مََا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِیِ مَرْضَاةَ أَزْوَاجکَِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رحَِیمٌ) 1( عبارت «لم تحرم ما احلّ الله» به دو حالت متصور است:
- پرسش، توبیخی است، یعنی این کار درست نیست و ای پیامبر تو چرا این کار را میکنی؟ )المیزان، ج19، ص: 553 و التفسیر الکبیر، ج30، ص: 569 و فى ظلال القرآن، ج6، ص: 3615 و روح المعانی، ج14، ص: 343 ضمن بیان اینکه توبیخ از روی زیادی اعتنا به حضرت است(
- پرسش، توبیخی نیست، یعنی ای پیامبر تو آقایی و بزرگواری میکنی، ولی همسران تو شایستگی این بزرگواری را ندارند. )نمونه، ج24، ص: 273 و مجمع البیان، ج25، ص: 132 با ذکر جایز دانستن احتمال اول(
رویکرد اول در مورد این پرسش، این است که من کاری با همسرانت ندارم، نفس عمل تو درست نیست. این چه کاری است که برای رضایت همسرانت، حلال خدا را برای خودت حرام میکنی؟
رویکرد دوم این است که با نفس عمل کاری نداریم، با مورد آن کار داریم، همسران شایستگی این بزرگواری تو را ندارند.
به دلیل ادامه آیات، رویکرد دوم، درست است، در ادامه آیات، بعد از اینکه خدا به پیامبر پیشنهاد شکستن یمین را میدهد، خطاب و عتاب را، متوجه همسران پیامبر میکند .
در بررسی خود عبارت باز دو حالت متصور است:
- یک بار بحث، بحث تشریع است، اینکه انسان امر واجبی را حرام میکند، و قطعا هیچ کسی نمیتواند چنین کاری را بکند و پیامبر هم که شارع است، از طرف خدا شارع است و نمیتواند چنین کاری را بکند. یعنی این نگاه به این معنا است که پیامبر نعوذ بالله از خودش یک قانون گذاشته و یک حلال الهی را حرام کرده است! )التفسیر الکبیر، ج30، ص: 569 و الکشاف، ج4، ص: 563(
- ولی یک بار، بحث تبدیل حلال به حرام، یا واجب به حرام نیست ،بلکه بحث یمین است، یعنی پیامبر به وسیله سوگند یک امر مباحی را بر خودشان حرام کردهاند .)المیزان، ج19، ص: 553 و نمونه، ج24، ص: 273 و مجمع البیان، ج25، ص: 132 و روح المعانی، ج14، ص: 343(
به دلیل آیه بعدی که میفرماید: قَدْ فَرَضَ اللهَُّ لَکُمْ تَحِلَّۀَ أَیْمَانِکُمْ خدا برای شما برای شکستن سوگند راه مقرر کرده است. )کفاره سوگند را بدهید تا سوگند شما شکسته شود.(
به این نتیجه میرسیم که مسئله، مسئله تشریع نیست .اما سوگند، و اینکه انسان یک امر حلالی را بر خودش به وسیله سوگند حرام کند ،مانند عهد و نذر نباید بدون رحجان شرعی انجام گیرد.
مثلا برای کسی حلال است که لباسی را بپوشد، ولی سوگند یاد میکند که دیگر آن لباس را نپوشد، وقتی چنین سوگندی بجاست، که یک رجحان عقلی و شرعی داشته باشد .
و این رحجانی شرعی و عقلی که باعث شده پیامبر با سوگند، کار حلالی را بر خود حرام کند ،«تبتغی مرضات ازواجک» است. یعنی پیامبر برای به دست آوردن رضایت همسرانش این کار را کرده است.
در زندگی سایر انسانها هم خیلی از حلالها وجود دارد که انسان میبیند که همسرش اذیت میشود، با یک سوگند این امر حلال را بر خودش حرام میکند. پس در آیه، نفس عمل مشکلی ندارد و در ادامه آیات عتاب و خطاب متوجه همسران پیامبرند، نه خود پیامبر .
پس این دلایل نشان میدهد که این آیه، کار پیامبر را مورد توبیخ قرار نمیدهد بلکه همسران پیامبر شایستگی بزرگواری پیامبر را ندارند.
و آخر آیه که فرموده: « والله غفور رحیم» میخواهد حلقه اتصالی بین «لم تحرم» و «قد فرض الله» باشد، یعنی چون خدا غفور و رحیم است، راه برای خروج تو از این وضعیت را قرار داده است و بنا ندارد که سختگیری کند .
چگونه میشود، حکم امر حلالی را که انسان با سوگند، برای خودش حرام کرده، از بین برود؟ خدا در آیه بعدی میفرماید که با شکستن سوگند)دادن کفاره سوگند( این کار ممکن است:
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلۀََّ أَیْمَانکُِمْ وَاللَّهُ مَوْلاکُمْ وَهُوَ الْعلَِیمُ الْحَکِیمُ) 2(
با یمین عقدی بسته میشود و پیامبر، به آن چیزی که برای حرام شدن آن، سوگند یاد کرده است، نمیتواند نزدیک شود.
خدا در این آیه میفرماید: «قد فرض الله لکم تحله ایمانکم» این یمین را حلّ کنید و گره را باز کنید، و خدا برای شکستن سوگند راهی را قرار داده است.)و چون محل بحث، بحث سوگند و راه گشودن آن نیست ،خدا اینجا راه آن را بیان نمیکند.(
«تحلّهّ»، مصدر باب تفعیل، به معنای حلال کردن یا حلال شمردن است .این آیه دلالت دارد بر اینکه رسول خدا
)ص( به ترکِ عملىِ سوگند خورده بوده، و به وى دستور مىدهد سوگند خود را بشکند، چون فرموده:” فَرَضفَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تحَلۀََّ أَیْمانکُمْ”، و نفرمود” فرض اللََّّه لکم حنث ایمانکم”، و” تحلۀ” از حل به معناى گشودن است ،معلوم مىشود سوگندى که آن جناب خورده بود آزادیش را سلب کرده بوده، و این با سوگند بر ترک عملى مناسب است، نه سوگند بر انجام فعلى. )ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 554(
از روایات استفاده مىشود که پیامبر ص بعد از نزول این آیه بردهاى آزاد کرده و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود حلال نمود. )تفسیر نمونه، ج24، ص: 274(
«والله مولاکم»: همان خدایی که خودش برای یمین حرمت قائل شده است، همان خدا هم، راه گشودن و شکستن این یمین را قرار داده است و همه اینها تحت ولایت او است، میشود به این راه اعتماد کرد و از این راه رفت.
«و هو العلیم الحکیم»: و این کار هم بر اساس علم و حکمت اوست.
تا اینجا از آیه) 1 و 2( این مقدار فهمیده میشود که: پیامبر مکرم اسلام به منظور تحصیل رضایت همسرانشان ،به وسیله سوگند، امر حلالی را بر خودشان حرام کرده بودند و خدای متعالی چون میبیند که همسران شایستگی این بزرگواری را ندارند، به پیامبر خودش خطاب میکند که این سوگند را بشکن و باز کن .
سوالی که این دو آیه میخواهد ایجاد کند، این است که چرا خدا از پیامبر خودشان میخواهند که از این تحریم بزرگوارانه صرف نظر کند؟ و چرا از ایشان میخواهد که این سوگند را ملغی کنند؟ آیات بعدی ماجرا را باز میکند:
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبیُِّ إِلََى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًًا آن هنگامی که پیامبر به صورت سرّّی به بعض از همسرانشان حدیثی را بیان کرد) اینکه «بعض» چند نفر است، از ادامه فهمیده میشود که یک نفر است، چون میفرماید: «فلما نبَّأَّت»( فَلَمََّّا نَبَّأَتْ بهِِ: پس وقتی که آن همسر پیامبر آن حدیث سرّّی را افشا کرد.
وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ علََیْهِ: خدا پیامبرش را بر افشاء سرّ آن زن خبر دار و آگاه ساخت .
ضمیر «ه» در «اظهره» به پیامبر برمیگردد و ضمیر «ه» در «علیه» به افشاء سرّ. )ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص:
) 554
«فلما» شرط است و جواب آن قسمت بعدی آیه است: یعنی وقتی خدا پیامبر را از افشاء سرّ آن زن آگاه کرد ،پیامبر مدیریت را از دست نداد و آنچه را خدا به او گفته بود تقسم بندی کرد:
عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأعَْرَضَ عَنْ بَعضٍْ: بخشی از آنچه که خدا به او گفته بود را تعریف کرد و از بخشی از آن اعراض کرد.
خدا مجموعهای از اطلاعات را در مورد افشاء سرّ این زن به پیامبر گفته بود، ولی پیامبر طبقه بندی کرد و همه را نگفت.
فَلَمََّّا نَبَّأَهََا بِهِ قَالَتْ مَنْ أنَْبَأکَأَنْبَأَکَ هَذََا قَالَ نَبأَنِیَ العَْلِیمُ الْخَبِیرُ: پس وقتی که پیامبر آن زن را خبر دار کرد به اینکه تو سرّ مرا فاش کردهای، آن زن گفت که چه کسی به تو گفته است؟ پیامبر فرمود که مرا «علیم خبیر» خبر داد.
)«علیم» دانستن است و «خبیر» هم زیر مجموعه این دانستن است ولی آن دانستنی که به علم بر جزئیات نظارت دارد، یعنی آن خدایی که همه ریز و درشت را میداند به من خبر داد.(
از این آیه به بعد، خدا مستقیم وارد صحنه میشود و مذاکره پیامبر و همسرش را قطع میکند و خودش همسران پیامبر را مخاطب قرار میدهد .
در آیه ی فوق ،دو نکته ی شایان توجه وجود دارد:
- پیامبر اکرم)ص(- به هر دلیل- سرّّی را با یک تن از همسران خود مطرح کردند. با قرائت آیات بعد معلوم می شود که این سرّ خبری مربوط به آینده ی امت اسلامی پس از رسول خدا بوده است.
- این سرّ توسط آن همسر برای دیگری بازگو می شود.
نفر دوم- به قرینه ی آیه ی بعد- همسر دیگری از پیامبر اکرم)ص( است و چنان که گفته شد، این دو نفر همان عایشه و حفصه بوده اند ]مجلسی، ج22: 241؛ بحرانی، ذیل آیه ی فوق.[
بحث توطئه علیه رسول
در آیه)4( «ان تتوبا» خطاب به دو نفر است، در حالی که در آیات قبلی سخن از یکی از همسران رسول خدا بود! دلیل این کار این است که «ان تتوبا» نقطه مقابل «ان تظاهرا» است و این نشان میدهد که بحث افشاء سرّ، و توبیخ آن زن به خاطر افشاء سرسرّ، تمام شد و بحثی اگر هست بحث تبانی و توطئه است. و اما افشاء سرّ مقدمه همین توطئه بوده است. با افشاء سرّ، نطفه یک توطئه در خانه پیامبر شکل گرفته است! و از اینجا به بعد دغدغه سوره مستقیم متوجه توطئه است و در این توطئه هم متهم یک نفر نیست بلکه دو نفر هستند.
دعوت به توبه بدون امید به رحمت دادن خدا به این دو زن میفرماید:
إِنْ تَتُوبََا إِلَىَ اللَّهِ فَقَدْ صَغَْتْ قُلُوبُکمََُا: اگر توبه کنید به درگاه خدا، پس به تحقیق قلبهای شما منحرف شده است).
خیلی وضعیت نامساعدی دارید! پس باید توبه کنید(.
) دأب قرآن این است که بعد از دعوت به توبه، امید به رحمت و بخشش میدهد و در خود این سوره هم نمونه این امید دادن بعد از دعوت به توبه در آیه) 8( آمده است. ولی در مورد این دو زن امید به رحمت و مغفرت وجود ندارد و جواب شرط را نمیدهد و جملهای را که خیلی شکننده است جایگزین آن میکند( .
جرم چیست؟
وَإِنْ تَظَاهَرََا عَلیَهِْ فإَِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وجَِبْرِیلُ وَصَالِحُ المُْؤْمنِیِنَ وَالمَْلائِکَۀُ بَعْدَ ذلَِکَ ظَهِیرٌ) 4(
اگر پشت به پشت یکدیگر بدهید و یکدیگر را بر علیه پیامبر یاری کنید و بر علیه او توطئه کنید؛ )بدانید( که خدا خودش مولای پیامبر است) خودش پیامبرش را یاری میکند و پشتیبان اوست و علاوه بر خدا( جبریل و صالح مومنین و تمام فرشتگان یار و یاور و پشتیبان پیامبرند .
جرم، جرم بزرگی است، که همسران پیامبر با یگدیگر علیه پیامبر تبانی کنند! خدا میفهماند که قضیه را این قدر آسان نگیرید، که اگر توبه کردید من به شما بگویم که شما را میبخشم! شما منشاء انحراف شدید!
آنها چون منشاء فتنه در درون بیت بودند فلذا خدا هم سهل نمیگیرد و بعد هم یک طرف قضیه نظر به عالم واقع دارد و اینکه آیا خدا زمانی به زنان این حرفها را میگوید که آنها در مقام توبه هستند؟ یعنی یک اشعاری دارد به اینکه مخاطبان این آیات در مقام توبه نیستند! و اگر بودند، خدا به اینها امید رحمت و بخشش میداد. ولی چونکه اینها در مقام توبه نیستند و قصد اینها ادامه تبانی و پشتیبانی از همدیگر علیه رسول خداست؛ به همین خاطر امید به بخشش نمیدهد و به جای امید به بخشش دادن، بر انحراف قطعی و تحقیقی قلب این دو نفر، تاکید میکند!
منظور از صالح المؤمنین:
- مفرد آمده است و منظور امیر مؤمنان علی علیه السلام است. )ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 557 و ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج25، ص: 139(
- اسم جنس است و همه مومنان صالح و با تقوا و کامل الایمان را شامل می شود .) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج4، ص: 566 و تفسیر نور خرم دل، ج1متن، ص: 1195 و من وحى القرآن، ج22، ص:
)314
- منظور همه مؤمنان صالح هستند ولی مصداق آن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. )تفسیر نمونه، ج24، ص: 280 و الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ج28، ص: 437(
- منظور عمر و ابوبکر هستند) .الدر المنثور فى التفسیر بالماثور، ج6، ص: 243(
- نائب از جمع است و جایز است که به جمع یا مفرد زده شود و مصداق آن می تواند عمر و ابوبکر یا خلفاء یا صحابه باشند. )التفسیر الکبیر، ج30، ص: 571 و تفسیر حسینى )مواهب علّیه(، ص: 1272(
با نگاه منسجم به مطالب سوره و با توجه به مطالبی که در فضای نزول سوره گذشت قطعا موارد 4 و 5 نمی توانند درست باشند و از بین موارد دیگر به نظر می رسد که احتمال سوم صحیح تر باشد.
تهدید به طلاق:
عَسَىَ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکنَُّ أَنْ یُبْدِلَهُ أزَْوَاجًًا خَیْرًًا مِنْکَُّنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتاَتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدََاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارًاً
)5(
امید است اگر پیامبر شما را طلاق دهد، خدا بهتر از شما را به جای شما بنشاند. که آن زنان، مسلمان، مومن ،فرمانبردار، توبه کننده، عبادت کننده و به یاد خدا و چشم پوشنده از غیر خدا، زنانی غیر باکره و باکره، باشند . به نظر میرسد که جمع بودن این فعل به این خاطر است که، دیگر همسران پیامبر هم، متوجه این معنا باشند کهاگر بخواهند به این خط بپیوندند و علیه پیامبر قرار بگیرند، حکمشان همین است و همه بدانند که باید شرایط همسر پیامبر بودن را حفظ کنند؛ و اگر بخواهد این ویژگیها به خطر بیفتد، احتمال اینکه پیامبر آنها را طلاق بدهد و خدا بهتر از آنها را در اختیار ایشان قرار دهد، هست.
خصوصیات زنان جایگزین:
آن کسانی که قرار است به جای شما قرار گیرند، باید:
مسلمان باشند. )که شما نیستید! اگر مشکل اینها در مسلم بودن نبود، آوردن این صفت در این آیه بیجا میشد ،خدا به یک مسلم بگوید که امید است که اگر پیامبر تو را طلاق دهد یک مسلم به جای تو بنشاند(!
مومن باشند. )که علاوه بر تسلیم، به زبان و شهادت زبانی به اسلام، قلباقلباً هم ایمان آورده باشد. که شما قلبا ایمان ندارید(!
فرمانبردار باشند .)یعنی شما نیستید(
توبه کننده باشند. ) یکی از شواهدی که میفهماند، این زنان پیامبر، اصلا قصد توبه نداشتند، بیان همین صفت در زنان جایگزین است.( اهل عبادت باشند .
همواره به یاد خدا باشند و از غیر خدا چشم بپوشند) این صفت در روزه مصداق پیدا میکند( .
بیوه باشند و یا
دوشیزه .)خدا به خاطر این دست روی دوشیزه بودن یا بیوه بودن زنان جایگزین، انگشت میگذارد، که یکی از افتخارات این دو همسر پیامبر از میان زنان پیامبر این بود که باکره بودند.( راهکار پیامبر برای مقابله با توطئه
پیامبر برای این کار به زنان خود هشدار میدهد که این کار را ادامه ندهید و اگر تمام نکنید من شما را طلاقمیدهم و شما را رسوا میکنم .
در این مذاکره ، برای زنان رسول خدا، حفظ این موقعیت که اینها همچنان زن پیامبر باشند، خیلی مهم است، به خاطر همین شرطی میگذارند که تو به ما قول بده که ما را طلاق ندهی، ما هم به تو قول میدهیم که توطئه نکنیم.
پیامبر برای تأمین رضایت این زنان و خنثی کردن این توطئه، به وسیله سوگند، طلاق دادن اینها را که امری حلال است، بر خودشان حرام میکنند به شرطی که آنها هم توطئه نکنند .
راهکار خدا برای مقابله با توطئه در این فضا وحی الهی وارد میشود که:
یََا أَیهَُّاَ النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مََا أحََلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِیِ مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ) 1( قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلۀََّ أَیْمَانِکُمأَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَولْاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ) 2(
ای پیامبر چنین تعهدی برای خنثی کردن توطئه این زنان لازم نیست و باید محکم وارد صحنه شوی!
در آیه بعد پرده شرح ماجرا میآید .
در آیه بعد از آن، بعد از اینکه تحریم ملغی شده، خدا با این زنان شروع به صحبت میکند:
اگر توبه کنید، به تحقیق قلبهای شما منحرف شده است. و اگر یکدیگر را علیه رسول خدا پشتیبانی کنید، )بدانید( که خدا مولای اوست و جبریل و صالح مومنان و ملائکه پشتیبان او هستند .
در آیه بعدی، بعد از اینکه این تحریم بزرگوارانه ملغی شده است، میفرماید «ان طلقکن».
پس روشن میشود که این تحریم از سوی پیامبر، تحریم طلاق این زنان برای جلب رضایت آنها بوده که دست از توطئه بکشند .
ملغی شدن تحریم طلاق مساوی با طلاق نیست، بلکه مساوی با امکان طلاق است .
آثار برخورد خدا
خدا با کاری که انجام میدهد، جبهه پیامبر را از موضع انفعال درمیآورد و در موضع کاملا فعال قرار میدهد، وبه جای اینکه پیامبر به آنها تعهد بدهد که طلاقشان نمیدهد، به آن زنان میگوید که کاری از پیش نمیتوانید ببرید! اگر توبه کردید، که کردید! به تحقیق قلبتان منحرف است، ولی اگر توبه نکردید و باز هم به تبانی خود ادامه دادید، بدانید که مستقیماً با خدا و جبریل و صالح مومنان و ملائکه طرفید .
و در آیه بعدی هم میفرماید که:
اگر او شما را طلاق دهد، امید است که خدا بهتر از شما را برای او جایگزین کند …
این زنان در این ماجرا تهدید میشوند، و ارزش این تهدید صرفاً به این نیست که آنها زن پیامبر بودند و با طلاقشان دیگر زن پیامبر نخواهند بود! بلکه ارزش تهدید به این است که آنها از «زن پیامبر بودن» دنبال مقاصد دیگری بودند که وقتی این موقعیت را از دست میدهند، در رسیدن به آن مقاصد هم ناکام میمانند .
پس قوام موقعیت اجتماعی اینها، به زن پیامبر بودنشان است و جایگاه «عسی ربه» در این بحث سیاسی اجتماعی ،متزلزل ساختن این موقعیت است.
جمع بندی سیاق اول:
هشدار و تهدید، نسبت به دو نفر از همسران پیامبر به خاطر اهتمام بر تبانی و توطئه علیه ایشان .
(آیه ششم)هشدار:
«یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً و قودها الناس و الحجاره علیها ملائکه غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون»: ای اهل ایمان خود را و اهلتان را از آتشی که سوخِتِ آن مردم و سنگ هاست، حفظ کنید. بر آن آتش فرشتگانی خشن و سخت گیرگمارده شده اند. هرگز فرامین خدا را نافرمانی نمی کنند و هر چه را به آنان فرمان دهند، انجام می دهند.
این سوره درصدد بیان پیدایش یک توطئه در جامعه ی اسلامی است؛ توطئه ای که در خانه ی پیامبر اکرم)ص( ریشه دارد و به زودی جامعه ی مسلمین را فرا می گیرد. از این رو جا دارد به مؤمنان هشدار داده شود تا در گرداب هلاکت گرفتار نشوند و خود را از غرق شدن در این فتنه و فساد حفظ کنند؛
وقودها الناس و الحجاره: جمله مورد بحث یکى از ادله تجسم اعمال است ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 560 الحجاره:
- بت ها )ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 560، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ج28، ص: 442(
- سنگ گوگرد )ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج25، ص: 146 و التفسير الكبير، ج30، ص: 572(
- همه انواع سنگها چون لفظ آیه مطلق است، و امروز مىدانیم که هر قطعه از سنگها مرکب از میلیاردها میلیارد دانه اتم است که اگر نیروى ذخیره درون آنها آزاد شود چنان آتشى برپا مىکند که انسان را خیره مىکند. )تفسیر نمونه، ج24، ص: 288 (آیه هفتم)عذر بی حاصل در قیامت:
«یا ایها الذین کفروا لا تعتذرو الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون» : ای کسانی که کفر ورزیدید، امروز عذر می آورید. شما فقط کیفر اعمال خود را می بینید.
تأمل در آیه ی فوق روشن می سازد که زمینه ی بحث آیه درباره کفر اعتقادی به خدا نیست، بلکه موضوع بحث ،ولایت الهی است. پس «کفر» مطرح شده هم به همین زمینه مربوط است. البته «الذین کفروا» عنوان عامی است که سایر مصادیق را نیز تحت پوشش در می آورد، ولی در این آیه به صورت خاص ناظر بر مصداقی خاص از کفر، یعنی سرپیچی از دستور ولی خداست. )ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 562 و التفسیر الکبیر، ج30، ص:
)572
قرار گرفتن این آیه بعد از آیه گذشته که مخاطب در آن مؤمنان بودند اشاره به این واقعیت است که اگر به وضع زن و فرزند و خانواده خود نرسید ممکن است کار شما به جایى رسد که در قیامت مخاطب به این خطاب شوید .
)تفسیر نمونه، ج24، ص: 289( )بقیه تفاسیر مورد بررسی، اشاره ای به نوع کفر در این آیه نداشته اند(.
در آیه قبلی، ظرف خطاب دنیا بود و در این آیه ظرف قیامت است. پس این دو خطاب در عرض هم نیستند و در طول همند.
خطاب اول، امروز که در دنیا هستید، من شما را مومن خطاب میکنم و به شما توصیه میکنم که ای مومنان!
خودتان و اهلتان را از آتشی با این اوصاف دور نگه دارید.
اگر مواظبت کردید که مراد حاصل است، ولی اگر مواظبت نکردید و در این آتش افتادید، فردا شما را با این خطاب، خطاب نمیکنم، بلکه به شما میگویم که:
ای کسانی که کافر شدید، امروز عذر خواهی نکنید و این جزای همان کارهایی است که خودتان در دنیا کردهاید.
مومنان نسبت به خطاب «یا ایها الذین آمنوا»، در دنیا دو گروه میشوند: یک گروه که «قوا انفسکم و اهلیکم» را قبول میکنند و از این آتش دور میمانند، و یک گروه که آن را قبول نمیکنند و در آخرت در آتش گرفتار میشود .
یعنی «یا ایها الذین کفروا» مورد خطاب در این آیه، همان «یا ایها الذین آمنوا» در دنیا هستند که از آتش دوری نکردند .
پس آیه به آنها میفرماید که عاقبت قبول نکردن نصیحت این است. یعنی کسانی که پشت سر این توطئه حرکت بکنند، دین و ایمانشان را از دست میدهند و کافر میشوند .
اگر کسانی هستند که تا جایی فریب فتنه را خوردهاند و تا جایی گرفتار شدهاند، اینها تکلیفشان در آیه بعدی بیان میشود:
یََا أَیهَُّاَ الَّذِینَ آمَنُُوا تُوبُُوا إِلَىَ اللهَِّ تَوْبَۀً نَصُوحًًا عَسَىَ رَبکُُّمْ أَنْ یکَُفِّرَ عَنکُْمْ سَیِّئَاتکُِمْ وَیُدخِْلَکمُْ جَنَّاتٍ تَجْرِِی مِنْ تَحْتِهَاَ الأنهْاَرُ یَوْمَ لا یخُْزِِی اللَّهُ النَّبیَِّ وَالَّذِینَ آمَنُُوا معََهُ نُورهُُمْ یَسعَْىَ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأیَْمََا نهِِمْ یَقُولوُنَ رَبَّنََا أَتْمِمْ لَنََا نُورَنََا وَاغْفِروَاغْفِرْ لَنََا إِنَّکَ عَلََى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) 8(
ای کسانی که ایمان آوردهاید به سوی خدا توبه کنید به درگاه خدا، توبهای واقعی توبهای که برگشتی در آن نباشد .امید است که خدا گناهان شما را بپوشاند و شما را در بهشتهایی داخل کند که نهرها از زیر آنها جاری است، در روزی که خدا پیامبر را خوار نمیکند و کسانی که همراه او ایمان آوردهاند، نورشان از برابر دیدگانشان و از سمت راستشان موج میزند، میگویند خدایا نور ما را برای ما به تمامش برسان و ما را مورد مغفرت قرار بده که تو بر همه چیز قدیری .
معنای توبه نصوح:
- به معناى جستجو از بهترین عمل و بهترین گفتارى است که صاحبش را بهتر و بیشتر سود ببخشد.
)ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 563(
- به معنای اخلاص: این معنایى است که راغب براى این کلمه کرده. و بنا بر گفته وى، توبه نصوح مىتواند عبارت باشد از توبهاى که صاحبش را از برگشتن به طرف گناه باز بدارد، و یا توبهاى که بنده را براى رجوع از گناه خالص سازد، و در نتیجه، دیگر به آن عملى که از آن توبه کرده بر نگردد. )ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 563(
- به معنای خالص: به این ترتیب ارکان توبه را مىتوان در پنج چیز خلاصه کرد: ترک گناه- ندامت-
تصمیم بر ترک در آینده- جبران گذشته- استغفار(. )تفسیر نمونه، ج24، ص: 290 و ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج25، ص: 148(
- توبه بدون بازگشت) التفسیر الکبیر، ج30، ص: 573( محورهای اصلی در این سیاق:
محور اول جلوگیری از توسعه این توطئه و تبانی است.
محور دوم پاکسازی آثار این توطئه و تبانی است .
محور سوم دستور به خود پیامبر برای از بین بردن ریشههای توطئه و تبانی و برخورد با عوامل توطئه و تبانی و عوامل ایجاد انحراف در جامعه اسلامی که به عنوان کفار و منافقین از آنها یاد شده است .
یََا أَیهَُّاَ النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلظُْ عَلَیهِْمْ وَمأَْوَاهُموَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ )9(
ای پیامبر! جهاد کن با کفار و منافقین، و بر آنها سخت بگیر. و جایگاه آنها جهنم است و چه بد جایگاهی است .
معنی جهاد:
- کوشش در راه اصلاح) ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص: 565 و الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه ،ج28، ص: 447(
- جنگ با کفار و اصلاح منافقین) ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج25، ص: 153(
- جنگ مسلحانه یا غیر مسلحانه با کفار و توبیخ و سرزنش و تهدید و انذار و رسوا ساختن آنها، و یا در بعضى از موارد تالیف قلوب منافقین )تفسیر نمونه، ج24، ص: 299(
- جهاد بالکلمه و بالقوه بدون تفاوت بین کفار و منافقین )من وحى القرآن، ج22، ص: 325 و التفسیر الکبیر، ج30، ص: 574(
میشود این نتیجه را از اینجا گرفت که «واو» در این عبارت ،«واو» عطف تفسیر است و منافقان همان کفار هستند .) البته این در بستر سیاق و سوره هست و این نظر منکر دلالت استقلالی این عبارات نیست( .
«واغلظ علیهم»: یعنی با این منافقان با روش مسامحه برخورد نکن، با سختگیری و با شدت با اینها برخورد کن .
مانند فرشتگان عذاب در جهنم، تو هم به فرمان خدا بر آنها سخت بگیر.
در اینجا فرمان قلع و قمع کردن سران فتنه دارد داده میشود، ولی این لزوما در مصداق خارجی به معنای گرفتن و کشتن نیست.
جمع بندی سیاق دوم:
هشدار و تذکر برای پیشگیری از توسعه توطئه و پاکسازی فضای آلوده به آثار تبانی علیه رسول الله .
سیاق سوم سوره:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثََلا لِلَّذِینَ کَفَرُُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتََا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنََا صَالِحیَْنِ فَخَانَتَاهُمََا فَلَمْ یُغْنِیََا عَنْهُمَاَ مِنَ اللَّهِ شَیْئًاً وقَِیلَ ادخُْلُا النَّارالنَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ) 10(
خدا برای کافران زن نوح و زن لوط را مثال میزند. این دو زن تحت سرپرستی دو تن از بندگان صالح ما بودند ،پس آنها به آن دو بنده صالح خیانت کردند. آن دو پیامبر نتوانستند آن دو زن را نسبت به چیزی از جانب خدا بینیاز کنند و به آنها گفته شد که وارد آتش شوید همراه داخل شوندگان .
در این سیاق ،تعریض شدید به دو همسر پیامبر )حفصه و عایشه( صورت گرفته است. )ترجمه تفسیر المیزان ،ج19، ص: 575 و تفسیر نمونه، ج24، ص: 301 و التفسیر الکبیر، ج30، ص: 575 و تفسیر الصافی، ج5، ص:
198 و روح المعانی، ج14، ص: 357 و فى ظلال القرآن، ج6، ص: 3621 و الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ج28، ص: 448( سوره از زنان دو نفر از پیامبران، که به همسران خود خیانت کرده بودند، مثالی میزند، و این هم دلیلی از ارتباط این سیاقها باهم است و اگر نبود خیانتی که در سیاق اول بیان شده و اگر نبود به اینکه بیانات سیاق دوم در چهارچوب همان خیانت شکل گرفته بود، آوردن این مثالها بیجا بود.
جالب است که زن نوح را در کل قرآن فقط در اینجا میآورد و در جاهای دیگر قرآن فقط زن لوط است که بیان میشود.) مثنی بودن این زنان، با مثنی بودن در سیاق اول تناسب دارد( .
در این سیاق بحث ضرب مثل برای کافران و ضرب مثل برای مومنان است. و مثالهایی که برای کافران انتخاب میکند، زن دو نفر از پیامبران است که خصوصیتشان، خیانت کردن به همسرانشان است و همسر پیامبر بودن ،عذاب خدا را از آنها دفع نکرد .اینها مثال کافرانند و خوراک آتشند اگر چه که همسر پیامبر بودند .
وَضَرَبَ اللَّهاللَّهُ مَثََلا للَّذِینلِلَّذِینَ آمَنُُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إذِْ قَالَتْ رَبِّ ابنِْ لِِی عِنْدَکَ بیَْتًًا فِِی الجَْنَّ ۀۀِ ونََجِّنِِی مِنمِنْ فِرْعَوْنَ وعََمَلهِوَعَمَلِهِ وَنَجِّنِِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ) 11(
و خدا برای مومنان، زن فرعون را مثال میزند، هنگامی گفت پروردگارا خانهای را نزد خودت برای من بنا کن؛ و مرا از فرعون و قوم ظالم نجات بده .
وَمَرْیَمَ ابْنتََ عِمْرَانَ الَّتِیِ أحَْصَنتَْ فَرجَْهََا فَنَفَخْنََا فِیهِ مِنْ رُوحِنََا وَصَدقَّتَْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَاَ وَکُتُبِهِ وَکَانتَْ مِنَ الْقاَنِتِینقَانِتِینَ
)12(
و مریم دختر عمران، آن بانوی با کرامت و بزرگواری که پاکدامنی پیشه کرد، پس ما در دامان او از روحمان دمیدیم. او تصدیق کننده کلمات و کتابهایش بود و از فرمانبرداران بود.
در مثال اولی که برای مومنان میزند کسی را مثال میزند که زن یک طاغوت است ولی اسیر فعل و رفتار و اعتقاد و عاقبت این طاغوت نشده است و خودش را رهایی بخشیده است.
در مثال دوم زنی را مثال میزند که خدا مستقیما ولایت او را بر عهده گرفته و او را به اعلی علیین رسانده است .و در اثر اوج پاکدامنی جایگاهش به جایی رسیده که خدا خودش در دامان او از روح خودش دمیده و او را با اینکه زن کسی نیست ،صاحب فرزندی مانند عیسی کرده است و چنین جایگاهی به او داده است. سوره در اینجا بحث را تمام میکند و نتیجه گیری از این مثلها را به عهده خود مخاطب میگذارد .
جمع بندی سیاق سوم:
همسر رسول الله بودن، معیار ایمان نیست، اطاعت محض از فرامین خدا و رسول، شرط است .
استفاده کاربردی از سوره:
این سوره به ما فرمول حل و فصل جریان فتنه و توطئه در بیت رهبری را میدهد.
ما هم در جامعه خودمان در معرض همین آسیبها هستیم؛ انتسابهایی که به صرف انتسابش، میخواهد معیار حق قرار بگیرد و در جامعه جریان فتنه را راهاندازی بکند و افرادی فریب این انتسابها را بخورند، و جامعه به سمتی که نباید کشیده شود، کشیده شود .
و ممکن است که در اثر نگاه اشتباه مردم به مسئله انتساب، رهبر مجبور شود برای حل فتنه، امتیازاتی را بدهد .
اگر جامعه بیدار باشد و در مقابل فتنه و فتنهگران جایگاه خودش را بشناسد، صرف انتساب به کسی را، دلیل بر حقانیت او نداند و معیار را، فرمانبردار بودن از ولی امر جامعه بگیرد، آن جامعه گرفتار انحراف نخواهد شد .
غرض هدایتی کل سوره
تبانی و توطئه، علیه رهبری الهی گاهی از درون بیت او و به دست نزدیکانش آغاز میشود و اشتباه نزدیکان، از یک سو و ساده لوحی مومنان در اعتماد به آنان از سوی دیگر اوضاع را پیچیدهتر میکند. عاملان اصلی توطئه که دونفر از زنان پیامبر)ص( هستند هر چه زودتر باید به درگاه الهی توبه کنند، مؤمنان نیز باید خود و خانواده خود را از گرفتاری در دام این توطئه رهایی بخشند و پیامبر باید با عاملان اصلی این فتنه با جدیت برخورد کند.
)صبوحی طسوجی، تدبر در قرآن کریم، جلد4، ص67( فهرست منابع:
- 1. قرآن کریم.
تفاسیر شیعه:
2.طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: محمدباقر موسوی ،ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى، ایران- قم، 1374ه. ش
3.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ناشر: دار الکتب الإسلامیۀ، ایران- تهران، 1371 ه. ش
4.فضل الله، محمد حسین، من وحی القرآن، ناشر: دار الملاک، لبنان- بیروت، 1419 ه. ق
5.طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، مترجم: حسین نوری همدانی، ناشر: فراهانى، ایران- تهران
6.فیض کاشانی، محمدبن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ناشر: مکتبۀ الصدر، ایران- تهران، 1415 ه. ق
7.صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ناشر: فرهنگ اسلامى، ایران- قم، 1406 ه. ق
- 8. صبوحی طسوجی، علی، تدبر در قرآن کریم، جلد 4، ناشر: موسسه تدبر درکلام وحی، قم ،1395 تفاسیر سنی:
9.فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیر الکبیر، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، لبنان- بیروت، 1420 ه. ق
10.سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، ناشر: کتابخانه عمومى حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى) ره(، ایران- قم، 1404 ه. ق
11.آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ناشر: دار الکتب العلمیۀ ،منشورات محمد علی بیضون، لبنان- بیروت، 1415 ه. ق
- 12. قطب، سید، فی ظلال القرآن، ناشر: دار الشروق، لبنان- بیروت، 1425 ه. ق مقالات:
13.خامه گر، محمد، سلمان زاده، محمد، نقد و ارزیابی روایات شأن نزول سوره تحریم، مجله پژوهشهای قرآنی ،شماره 1، بهار 1392
- 14. میرباقری، سیدمحسن، ارتباط آیات در قران کریم با نگاهی به سوره تحریم ؛ مجله پژوهش دینی شماره 7
دکتری علوم قرآن و حدیث استاد: دکتر مرادخانی
نگارنده: مرضیه دارابی
دی ماه 96
دیدگاهتان را بنویسید